خبرگزاری مهر: جنگل هم از این گناه شرمش گرفته، خدیجه در حالی قربانی شیطان صفتان شد که صدای جیک جیک گنجشکها بلند شده بود و طاقت درختان نیز از شنیدن صدای ناله مادری مظلوم و قتل بیرحمانه اش طاق شده است.
جنگلهای میاندرود هنوز بوی خون میدهد و آخرین لحظههای مرگ و جان دادن مادری مهربان را هرگز از یاد نمیبرد، بانوی که قربانی افکار شوم افرادی از تبار شیطان شده و 17 روز تمام بدن بی سرش در لابه لای بوته زارها افتاده بود.
این روزها حال و هوای مازندران از قصه تلخ مرگ مادر میاندرودی غمناک است و در و دیوار برخی خیابانهای شهر سیاه پوش شده است، مادری که قرار بود به دندانپزشکی مراجعه کند اما در نهایت دندانهایش به پزشکی قانونی فرستاده میشود تا دلیل مرگش روشن شود.
یک روز بهاری بود و خدیجه رمضانی از میاندرود عازم ساری شده بود تا به به دندانپزشکی رود، اما نمیدانست، راننده و همدست تبهکارش چه نقشه شومی برای این مادر جوان دارند.
این بانوی جوان که قرار بود مسیر کمتر از 20 کیلومتری تا مرکز استان را 20 دقیقهای طی کند، سرانجام پیکرش پس از 17 روز در میان جنگلهای سبز و هیرکانی پیدا و به آرامگاه ابدیش منتقل شد.
قصه تلخ بانو خدیجه رمضانی، خاطر هر انسان پاک سرشتی را مکدر میکند، مادری که بی پناه قربانی شوم آدمهایی از جنس شیطان شد، اما این حادثه تنها پایان یک زندگی نیست بلکه سرنوشتی است که شاید مادران و دختران مظلوم دیگری را نیز گرفتار کند، چرا که پیش از خدیجه، قربانی دیگری به نام معصومه فولادی هم داشت.
اسفند ماه 93 بود و معصومه فولادی قصد داشت از نکا به ساری برود و پس از آنکه از نقشه شوم راننده شیطان صفت مطلع شد، خود را در حال حرکت از داخل خودرو به بیرون پرت کرد و سرانجام نیز پس از چند روز دار فانی را وداع گفت و قربانی شوم خیالهای باطل راننده شد.
هنوز زنان و مادران مازنی از شوک مرگ معصومه بیرون نیامده بودند که قصه خدیجه نقل محافل شد و جاده نکا به ساری، قربانی دیگرش را گرفت.
خدیجه برای مراجعه به دندان پزشکی و پر کردن دندانش سواربر خودرو شد، اما پس از 17 روز دندانهایش برای آزمایش DNA به پزشک قانونی فرستاده شد تا از تنها تکه استخوان به جا مانده از جمجمه اش تشخیص داده شود که خدیجه قربانی یک جنایت فجیع شده است.
اکنون چند روزی از این حادثه تلخ میگذرد و خبرنگار ما به همراه مدیرکل بانوان استانداری مازندران برای تسلی بازماندگان راهی خانه خدیجه میشود، در خانه پدری خدیجه همه با چشمانی قرمز و پر از اشک به استقبال ما میآیند و مادرش که در بهت از دست دادن فرزندش سیاه پوش است، با پیشانی بندی مشکی بر سر، گوشه اتاق نشسته فقط نگاه میکند و آرام و بی صدا اشک میریزد.
عموی مقتوله بغضش را شکست و گفت: اگر خلافکاران و متجاوزان احساس امنیت نکنند تخلفات به صفر میرسد، اما وقتی چنین عمل ظالمانهای در روز روشن انجام میشود نشان میدهد که افراد خلافکار احساس امنیت میکنند، شاید اگر مسولان اقدامات بهتری انجام دهند، مردم با آرامش بیشتری رفت وآمد میکنند.
رمضانی با تاکید بر اینکه مسئولان باید فکری اساسی برای مسیر نکا – ساری کنند گفت: دوربینهای کنترلی بیشتری در مسیرها مستقر شود و یا ماشینهای شناسنامه دار در مسیرهای پر رفت و آمد و روستاها به کارگیری شود.
مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری مازندران نیز در دیدار با خانواده مقتوله با ابراز تاسف بسیار از قتل خدیجه گفت: هیچ کس به جز مادر مقتوله ستم به وجود آمده را درک نمیکند، اینکه فرزندی را که از شیره جانت پروردی در اوج جوانی از تو بگیرند و این اتفاق نهایت سختی امتحان خداوند است.
مدیرکل امور بانوان استانداری مازندران گفت: روزی که خبر کشته شدن خدیجه را شنیدم، با مدیر کل حمل و نقل پایانههای استان ارتباط تلفنی برقرار کردم و خواستار افزایش تعداد دوربینهای نظارتی در مسیرهای پرتردد و جلوگیری از تردد ماشینهای غیرخطی شدم تا تدابیری در این زمینه اندیشیده شود و جلوی ماشینهای خاطی گرفته شود؛ چرا که هر روز هزاران خدیجه در این مسیر تردد میکنند.
جمشیدی با بیان این که بسیاری از شبها با رنج خدیجه گریه کردم و حتی دل نوشتهای برایش نوشتم گفت: برایم این موضوع عادی نمیشود، اتفاقات مشابه و ظلم به زنان در دو ماه پشت سر هم، قابل هضم نیست و هر اقدامی که از دستم برآید انجام میدهم.
مدیرکل امور بانوان مازندران درادامه با اشاره به قتل معصومه فولادی توسط یک راننده در اسفند ماه 93 گفت: طی مکاتبهای که با دفتر رئیس جمهوری داشتم نوشتم که زنی که چنین اقدامی میکند از رزمندهای که بر روی مین میرود و شهید میشود، کمتر نیست.
جمشیدی تاکید کرد: همه ما خواستار اشد مجازات برای قاتلین هستیم چرا که قتل غیر عمد نبوده است. این قتل، با کسی که ناخواسته در تصادف یا بازی موجب کشته شدن کسی میشود فرق میکند و نباید گذشت. احساس میکنم خدیجه خواهر خودم بود.
در ادامه این دیدار پدر خدیجه رمضانی نیز در خصوص این اتفاق به مدیرکل امور بانوان مازندران گفت: پس از دستگیری قاتلین به ما اطلاع دادند در ماشین آنها یک چاقوی بزرگ، تبر، چسب، طناب و دستکش پیدا کرده بودند، من فکر میکنم اینها سابقه دار بودند زیرا یک مسلمان چنین کاری نمیکند.
وی گفت: دخترم در چهار راه آزادگان سوار ماشین شد تا ساعت 10 به دندان پزشکی ساری برسد و ساعت 11 تماس گرفتیم اما موبایلش دردسترس نبود و ساعت یک به پاسگاه مراجعه کردیم و به ما گفتند حداقل 24 یا 48 ساعت زمان نیاز است تا اقدام کنیم.
این پدر ادامه میدهد: 17 روز چشم انتظار بودیم و دعا میکردیم فرزندمان سالم بازگردد، که پس از 17 روزساعت 12 شب به برادر من اطلاع دادند جسدی پیدا شده و از جسد هم فقط یک استخوان کوچک جمجمه به دست ما رسید.
پدر داغ دیده با چشمانی اشک بار میگوید: پس از این که در ماشین دستهای دخترم را بستند، دهنش را چسب زده، به پهلویش چاقو زدند و او را به جنگلهای اطراف نکا بردند و از ارتفاع به پایین پرت کردند، اما دوباره بازگشتند که مبادا خدیجه زنده باشد و وقتی او را زنده دیدند با روسری وی را خفه کرده و با تبر سرش را جدا و بدنش را قطعه قطعه میکنند و پس از 17 روز نیز اجزا بدنش خوراک حیوانات درنده شده بود.
او از انگیزه دزدی و سرقت اموال خدیجه گفت: طلای زیادی با او نبود، تنها یک النگو که شاید زیر 3 میلیون تومان قیمت داشت، اما نمیدانم چرا به او که یک فرزند دو ماه داشته رحم نکردند.
محمد رمضانی گفت: ما قاتلان را نمیشناسیم و هیچ اطلاعی هم از آنها نداریم و این شایعات که قاتلان نسبت خانوادگی با شوهر دخترم داشتهاند و قصد انتقام جویی بوده شایعهای بیش نیست.
مادر خدیجه نیز گفت: خودم و شوهرم با کشاورزی، چهار فرزندمان را بزرگ کرده ایم و برای فرزندانم بسیار زحمت کشیدم تا بزرگ شدند، دخترم را به خانه بخت فرستادم.
وی بیان داشت: دو سال از ازدواج دخترم میگذشت که از زندگی خیری ندید و این گونه مظلومانه کشته شد و تمام عشق، محبت و وجود وی، زیر خاک رفت.
خدیجه رمضانی رفت اما جادههای مازندران همواره قربانگاه مادران و دخترانی معصوم است و خطر آنان را تهدید میکند، از اینرو ساماندهی خودروهای مسافربری و تجهیز راهها به دوربینهای کنترلی برای کاهش تخلفات و آسیبها ضروری میرسد تا شاید دیگر نوزادی به بهانه سودجویی آدمکهایی از جنس شیطان، بی مادر نشوند.
نظرات شما عزیزان: